جدول جو
جدول جو

معنی کش هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو

کش هکاردن
شاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

رشد کردن زراعت رشد بی رویه
فرهنگ گویش مازندرانی
درد شدید داشتن، طولانی شدن بارش باران
فرهنگ گویش مازندرانی
سیخ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
رها شدن، گسیل شدن، هجوم آوردن، ساختن سقف خانه، تأمین معاش و قوت اهل خانه، سیر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فاسد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فریب دادن و برانگیختن کسی برای دعوا لج بازی
فرهنگ گویش مازندرانی
فین کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کنایه از: خوابیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کینه جو گشتن، دشمنی پیدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاستن، کم کردن، کسر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
سرفه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن، شیار کردن، سرشاخه های درخت را هرس کردن، کوتاه کردن شاخه ها، کند کردن لبه ی تیز برخی از اشیا و ادوات به عمد یا به سهو، جوانه زدن، رویش ابتدایی جوانه
فرهنگ گویش مازندرانی
زخمی کردن، شکستن دست یا پا
فرهنگ گویش مازندرانی
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
فرهنگ گویش مازندرانی
شخم زدن، کوتاه کردن، کچل کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
وزن کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن در، بدرقه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جا به جا کردن، تعویض کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
فرهنگ گویش مازندرانی
پس گردنی زدن، ضربت زدن، افروختن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
جمع کردن، گردآوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
اصابت کردن، برخورد کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
امر به خوابیدن در مقام توهین و تحکم
فرهنگ گویش مازندرانی